به نام خلق عشق
سلام امروزمیخوام درمورداستادم بنویسم.درموردعاشق وشایدمعشوقم،کسی که خیلی چیزهاروبه من یاددادازجمله ایمان وعشق ووفا.اماخودش بی وفایی کردقول دادتاابدباهم می مونیم شایدیادش نبودکه ماابدی نیستیم،بامردنش زدزیرتموم قول وقرارامون.قراربودباهم به خدابرسیم ولی اون زودتررفت ومن بایدتنهایی این راه پرفرازونشیب روطی کنم تابه معشوقم برسم.
بی وفاشدی رفیق نیمه راه شدی
قراربود که باهم باشیم هم صحبت ویارهم باشیم
رفتی وتنهام گذاشتی منوبابی کسیم آروم گذاشتی
می گفتی که دوستم داری،بامن میمونی امارفتیوبامن نموندی،تنهام گذاشتی
چی شدچرادوباره رویام روپاره کردی؟ چی شدچرادوباره دنیام روازیادبردی؟
فکرکردی بارفتنت من اینجوری می مونم تواشتباه می کردی،من بی توزنده نمی مونم
کاش اشکات رهام می کرد کاش رویام روخراب نمی کرد
حالامن موندم واشک دلم شده پرازغل وغش
دلم برات تنگ شده دنیام دیگه بی رنگ شده
قصه ی سردجدایی عشق رو این دلم ازبرشده
کاش خیانت می کردی تادلم باهات نبود
کاش میشکستی قلبم رو تادنیامون یکی نبود
حالابگوچی کارکنم؟بایه قلب شکسته ویه مشت اشک!!!!!
کاش عاشقم نبودی منورهامی کردی
کاش ازازل دیوونه منوانتخاب نمی کردی
گفتی که باتوهستم توروتنهانمیزارم دیدی توهم بی وفایی به حرفات هم عمل نکردی
رفتی وتنهاموندم بایه مشت خاطره
دنیام پرازامیدبود شکوندیش بایه آره
درسته که تورفتی تابفهمم عاشقی امابه چه قیمتی قلب منوشکوندی؟
امیرمن تورفتی، فرداهاروندیدی زدی به قلبم سنگی شایدشیشه هاروندیدی
شکستی قلب نازم آخه خداچرامن این شده سرآغازم
امیرم،امیدم توبودی نفس وروحم توبودی
بارفتنت من مردم میدونم که میدونی
همیشه اشک می ریزم گریه شده کارشب وروزم
حالاتوزیرخاکی توآسمون عشقی منوتنهاگذاشتی روقلبم پاگذاشتی حلالت نمی کنم چون توعاشقم کردی
من ازتویادگرفتم که دیوونه بمونم
به ساحل ننمودی نگاه پرامیدی اشک دریاخشک شدباخنجرناامیدی
کاری نکنیدکه محورخ یارشویم ازدیده ببریم وبه بالین اوگرفتارشویم
امیربه من یادداد که چه جوری عاشق خداباشم همیشه فکرمی کردم که ایمانم خیلی زیاده ولی وقتی که حرفای امیرروشنیم فهمیدم که هیچی بلدنیستم اون به من یادداد که تنهامعشوقی که بهش می رسم خداست پس بهتره که عاشق اون باشم واسه همین بهش می گفتم استاد.هرآنکس که چیزی به من آموزد استادمن است. شایدبه نظربعضیامتن های من به دردنخورباشه وهیچ شباهتی به شعرنداشته باشه،قبول دارم چیزایی که من مینویسم شعرنیستن بلکه حرفای دلمه که به روی کاغذمیارمشون.شایدقافیه وردیف وآرایه ی ادبی نداشته باشه ولی ازدل برخواسته ودرکش آسونه. امیرجان روحت شاد
نویسنده:زهراامینی
............................................................................................................................
سلام این پست رو سال90 برای امیرنوشتم درحالی که نزدیک چندسال ازفوتش وتصادفی که زندگیمون روعوض کردمیگذشت وحالابیشتراز5سال شده
امیریه عاشق به تمام معناویه دوست عالی بود
بزرگترین استادزندگی من امیرمهربونم بود
نشدکه سرنوشتمون یکی باشه
دست سرنوشت بایه تصادف راه ماروجداکرد
دلم براش خیلی تنگ شده
همیشه میگفت به آدمااعتمادکن ولی مطمئنم اگه الان بود دیگه همچین حرفی نمیزد
امیرجانم دنیای آدماپرازگرگ شده.....
کاش زودتراین فاصله تموم بشه
من هیچوقت عاشقنشدم چون بعدازامیر..........
شایدخیلی هارودوست داشتم ولی دوست داشتن باعشق یه کهکشان فاصله داره
امیدوارم هیچ عاشقی ازعشقش جدانشه